یکی دیگر از مواردی که وجود دارد عبارت دوم زیارت عاشورا است که می خوانیم:«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِین» در هفتاد درصد نسخه ها «فاطمة الزهرا» نقل شده است و در بیشتر ادعیه و روایات نیز کلمه فاطمه و زهرا را با هم ذکر کرده اند مگر عبارات معدودی؛ و مانعی ندارد که فاطمة الزهرا بگوییم چرا که این کار چیزی را به متن اضافه نمی کند و ناهنجاری در عبارت به وجود نمی آورد. البته اینها مستند است ولی اینجا فرصت ارائه مستندات نیست. در فراز دیگری می خوانیم «یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ [بِکُمْ] عَلَیْنَا وَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَات» که این عبارت در نسخ، اختلاف دارد. بیشتر این عبارات را مرحوم شیخ عباس قمی به صورت ضمیر مفرد مخاطب “بک” نقل کرده با اینکه” بکم” صحیح است. به چند دلیل، بنده به یک نکته اشاره می کنم، اینکه بیشتر فرازهای زیارت عاشورا جز جاهایی که شخص أبا عبدالله خطاب قرار می گیرد، فقط پیرامون شخص سیدالشهدا نیست و فرازها فی الجمله پیرامون شهدای کربلاست مگر مواردی که شخص أباعبدالله (ع) خطاب قرار گرفته است. السلام علیک یا أباعبدالله که خطاب به شخص است اما در ادامه می فرماید:«لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ [بِکُمْ] عَلَیْنَا وَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَات» ظاهر عبارت مشخص است که پیرامون شهدای کربلاست و نه شخص سیدالشهدا؛ پس چرا خطاب «بک» آورده است؟. خارج از این حتی اگر اختصاص به سیدالشهدا هم داشته باشد «بک» خطاب شخصی است مثل اینکه من به شما می گویم تو، و یک وقت به شما می گویم شما؛ از لحاظ مفهومی تو و شما یک مفهوم را دارد اما از لحاظ ادبی یک چیز را نمی رساند، حتی اگر بگویید این جمله خطاب به شخص سیدالشهدا است، بگویید «بکم» که در نسخه صحیحه کامل الزیارات نیز «بکم» آمده است، اینگونه ادب را نسبت به سید الشهدا رعایت کرده اید. باز در ادامه می خوانیم:«فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْت» در حالی که در برخی نسخ قدیم مانند مزار قدیم متن زیارت اینگونه نقل شده است که «فلعن الله امة أسّست اساس الظلم و العدوان» که کلمه «عدوان» نقل شده و سند هم برای آن نقل می کند. باز در فقره دیگر می خوانیم:«وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ [مِنْ] أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة» اما در کامل الزیارات این فراز «بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ [مِنْ] أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ» نیامده است و «من قتالکم» وصل به «یا اباعبدالله» شده است ولی صحیح این است که این فراز نیز جزء زیارت کریمه باشد به تفصیلی که در کتاب «المنصور در شرح زیارت عاشور» نگاشته ام. خالی از لطف نیست که در اینجا اشاره ای به کتاب کامل الزیارات که از تالیفات مهم پیرامون سیدالشهدا و مورد توجه علماء و خواص بوده است، شود؛ مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی(ره) روایاتی که در این کتاب از آن نام برده شده را تماما ثقه می داند و اخیراً این کتاب با ترجمه مرحوم آیت الله سید محمد جواد ذهنی تهرانی در سال 1384 ه.ش. توسط انتشارات «پیام حق» به چاپ رسیده که متاسفانه در متن عربی در بسیاری از موارد با نسخ اصلی کتاب «کامل الزیارات» مغایرت دارد و در متن روایات و از جمله این زیارت دست برده شده است؛ و چون چاپ این ترجمه بعد از رحلت وی انجام شده شاید دستکاری دیگران باشد. این ترجمه متن کامل الزیارات را زیاد دستکاری کرده و ترجمه خوبی هم انجام نشده است و من تعجب می کنم که آقای ذهنی تهرانی که فرد با تجربه ای بودند چرا ترجمه وی این قدر اشتباه دارد. کتاب دیگر که قدری بهتر می باشد، متن کامل الزیارات است که توسط نشر الفقاهة منتشر شده که ترجمه نیست و متن بوده اما بسیاری اختلاف نسخه ها و دقت ها را در پاورقی دارد و انصافاً زحمت زیادی برای پاورقی ها و دقت ها کشیده است. در فراز دیگری از زیارت عاشورا می خوانیم:«وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِک»، در مصباح المتهجد و کامل الزیارات عبارت «و تهیأت لقتالک» بعد از «و تنقبت» نیز آمده است و با توجه به اینکه «کامل الزیارات» از کتب معتبر در این موضوع است و از نظر معنایی نیز لطمه ای وارد نمی کند، دلیلی هم نداریم که این کلمه جزء زیارت عاشورا نباشد. عبارتی را که مرحوم شیخ عباس نقل می کند اینگونه هست:«وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِک» با اینکه هم در مصباح المتهجد و هم در کامل الزیارات:«و تنقبت و تهیأت لقتالک» نقل شده است اما باز در متن مفاتیح الجنان این فقره درج نشده است علی رغم اینکه صاحب مفاتیح متن زیارت عاشورا را از مصباح المتهجد نقل می کند و در مصباح المتهجد «و تهیأت» آمده است اما در مفاتیح این عبارت وجود ندارد. آیا موارد مشابه دیگری هم یافته اید که در مصباح المتهجد، فقره ای ذکر شده باشد و در مفاتیح نقل نشده باشد؟ بنده سیزده مورد را متذکر شده ام که در مصباح موجود است اما در مفاتیح موجود نیست و این گمان را داریم که شاید نسخه ای که نزد صاحب مفاتیح بوده است این عبارات را نداشته است، چون صحبت از کامل الزیارات شد لازم است این نکته را عرض کنم که ترجمه های زیادی از کامل الزیارات شده است که یکی ترجمه مرحوم آیت الله ذهنی تهرانی است که ترجمه خوبی نیست، متن کامل الزیارات دستکاری شده است از جمله در زیارت عاشورا این کار صورت گرفته است. یکی دیگر از مطالبی که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود این فراز از زیارت عاشورا است که بنا به نقل در مفاتیح الجنان اینگونه نقل شده است «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ [فِیهِ] بَنُو أُمَیَّة» که بنی امیه در این روز تبرک جستند به شهادت سید الشهدا؟ یا به روز عاشورا؟؛ به روزی که سیدالشهدا در آن شهید شد؟. تبرک جستن چه معنایی دارد؟؛ البته راه توجیه هم دارد و می گوییم آنها دشمن هستند مثل داعش که قربة الی الله افراد را می کُشند، اما انصافاً اگر از خود آن ها بپرسیم و اگر جایی دهان آنها باز شود که آیا شما این قربة الی الله را قبول دارید خودشان می گویند:قبول نداریم؛ نمونه اش هم داستان فرعون در قرآن است که او ادعای خدایی می کرد ولی وقتی کارش گیر کرد گفت:خدایا! من می دانم خدا نیستم ولی اینها سراغ من آمده اند آبروی مرا نبر. یعنی ته دل این شخص می داند چیزی را که ادعا دارد واقعی نیست. از آنجایی که زیارت عاشورا حدیث قدسی و کلام الله است و قاتلین اباعبدالله هم به حقیقت قائل به مبارک بودن این واقعه نیستند لذا نباید کلمه «تبرک» را به کار ببریم البته شاید در ظاهر توجیه کنیم که از نظر آنها این تبرک بوده است، ولی خدا که نظر ظاهری آنها را عنوان نمی کند در حالی که حقیقت قلبی آنها چیز دیگری است؛ لذا این مطلب برای بنده سؤال بود که چگونه می گوییم:«اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ [فِیهِ] بَنُو أُمَیَّة» تا اینکه دیدم در کامل الزیارات این عبارات اینگونه نقل شده است، «اللهم ان هذا یوم تنزل فیه العنة علی آل زیاد و ابن آکلۀ الاکباد» که مفهوم بسیار روان و سلیس است و خبری از این شبهات فکری نیز نیست و ترجمه آن چنین می شود؛ خدایا به درستی که این روز، روزی است که در آن لعنت بر فرزندان زیاد نازل شد. در تاریخ از این دست اعترافات قلبی فراوان وجود دارد مانند:«لولا علی لهلک عمر» یا «لولا علی لهلک عثمان» و… مرحوم علامه امینی در الغدیر سه باب دارد «باب لولا علی لهلک عمر» باب «لولا علی لهلک عثمان» و باب «لولا علی لهلک ابابکر» که روایات بسیاری را از طریق اهل سنت نقل می کند که اینها اعتراف به این مطلب کرده اند و این به این معناست که من ادعا دارم؛ اما می دانم که حق با من نیست و اینکه خداوند از زبان ظاهری اینها حرف بزند در حالی که حرف قلب آن ها چیز دیگری است، پذیرش آن سخت است؛ ولی وقتی سند قدیمی تر از شیخ طوسی مانند ابن قولویه که حدود صد سال فاصله دارند و متن ابن قولویه هم از لحاظ سندی روان تر و سلیس تر است و هم از لحاظ متنی چرا آن را نپذیریم؟!. مهم ترین شبهاتی که درباره زیارت عاشورا نقل می شود، کدام شبهات است و شما چه پاسخی برای آن دارید؟ یکی از شبهاتی که در مورد زیارت عاشورا مخصوصاً در فضای مجازی و وب سایت ها به آن می پردازند متوجه این فراز زیارت عاشورا است؛ آنجایی که می خوانیم:«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی مَوْقِفِی هَذَا وَ أَیَّامِ حَیَاتِی بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ [عَلَیْهِ وَ] عَلَیْهِمُ السَّلَام» خدایا من به سوی تو تقرب می جویم در این روز و در این موقفی که در آن هستم و در دیگر روزهای زندگی. بسیاری از افراد این شبهه را مطرح می کنند که این عبارت را فقط در روز عاشورا می توان خواند، چرا که فراز فی هذا الیوم یعنی روز عاشورا، ظاهر، همین عبارت است؛ اما در پاسخ به این شبهه باید به چند نکته توجه کرد که بسیار مهم است. تاملی در معنای “یوم” و حقیقت آن اگر چه بسیاری از مفسرین این زیارت کریمه در حد توان جواب هایی به این اشکال داده اند لکن هیچ کدام از جواب ها تام و تمام نبوده است و جواب تام و تمام لازمه اش فهم یک نکته است و آن نکته اینکه:«الیوم»، یا به معنای روز مصطلح در مقابل شب یا به معنای طول شبانه روز یا در مقابل ماه و سال نیست بلکه ظرف ظهور شی است و در مقابل آن «لیل» ظرف استتار شی است چنان که علامه حکیم آیت الله جوادی آملی در تقسیر تسنیم ج 1 ص 389 می فرماید:مراد از «یوم» در بیشتر استعمالات قرآنی آن به معنای روز در مقابل شب یا در برابر ماه و سال نیست همچنین به معنای مجموع شب و روز هم نیست بلکه به معنای ظهور است همان گونه که در آیه 29 الرحمن «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأْن»؛ مقصود این نیست که خداوند در هر شبانه روز یا در هر روز در مقابل شب کاری دارد. زیرا خود روز هم شأنی از شئون او و کاری از کارهای اوست پس «کل یوم» به معنای «کل ظهور» است. و در همان مجلد ص 378 می نویسد:کلمه «یوم» و «یومئذ» در استعمال های قرآنی در همه موارد به صورت ظرف مطرح شده است.
فضیلت خواندن زیارت عاشورا
با توجه به این که «الیوم» ظرف ظهور هر شی است مقصود از عبارت «اللهم انی اتقرب الیک فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیوتی» این است که؛ خدایا! به درستی که من تقرب می جویم در این روز و در موقفی که در این روز قرار دارم؛ مقصود از «هذا الیوم» خود زیارت عاشوراست نه آنکه مقصود روز دهم محرم باشد چون «الیوم» ظرفِ ظهور است برای «أتقرّب» و با اشاره «هذا» و ظرف ظهوری که اکنون برای تقرب قاری زیارت کریمه عاشورا است، خود زیارت کریمه عاشورا می باشد چون به وسیله این زیارت است که اکنون دارد تقرب می جوید و به زمان هیچ ربطی ندارد. آن که در ادامه فرمودند:«و فی موقفی هذا» نیز نیازمند بیان نکته ای است و آن این که:عالم در حال حرکت است و همه هستی رو به سوی عالم بالا در حرکتند و حتی انسان کامل هم در حال حرکت به سوی عالم بالا است و مقصود از «موقفی هذا» موقف مکانی نیست بلکه چون در پی کلمه «أتقرّب» آمده است، مقصود موقف قرب به سوی اله است و قاری زیارت عاشورا می گوید:این بار که این زیارت عاشورا را قرائت کردم به موقفی بالاتر در تقرب به سوی تو راه یافتم؛ در این موقف بالاتر که قسمتی از عالم برای من ظهور پیدا کرده و «الیوم» و روز شده است و از استتار و «اللیل» بیرون آمده و در این موطن هم نمی خواهم باقی بمانم و به بالاتر می خواهم تقرب پیدا کنم این مواقف و مواطن ادامه دارد تا به موطن و موقف حضرت رسول اکرم (ص) که والاترین و بالاترین موقف هاست برسم و این همان است که در زیارت عاشورا می خوانیم:«اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ [فِیهِ] بَنُو أُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَی [لِسَانِکَ] وَ لِسَانِ نَبِیِّکَ [صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ] فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیُّکَ [صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ]» نکته ای درباره سجده زیارت عاشورا در عبارت سجده زیارت عاشورا می خوانیم:«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَی مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام» زیارت عاشورا حدیث قدسی است و اولین کسی که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را برای عموم مردم خواند، امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم، او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص) و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود:السلام علیک یا أبا عبدالله. یعنی متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است. روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند، این خیلی مهم است؛ یک بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهای زیارت را خواندند و یک بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتی تکه ای از زیارت عاشورا را خواندند؛ این مطلب از یک جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه هاست، آن مرتبه ای که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یک باری را که تکه تکه خواندند تمام فرازهای زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازی که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده های آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب، کلمه سجده در تمام این آیات ذکر شده است، شما این فراز انتهایی زیارت عاشورا را می خوانید در حالی که هیچ کلمه سجده ای در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است، نه سجده واجب؛ چرا بدون ذکر کلمه سجده، ما سجده می کنیم؟. جواب در این روایت آمده است که از ابتدا، این فراز سجده نداشته است، یعنی از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتی فرازی از زیارت را می خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهای زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانی که آن ملعون لعین بالای سر حضرت آمد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند، پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛ وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود:«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ» و این خیلی مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده ای را اینجا نمی بینید، با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب، کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در حال سجده عرضه می دارند:«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ»؛ هم علت سجده دار شدن مشخص است، و هم اینکه حضرت در چه حالی بوده اند؟؛ نه در حالی که حضرت علی اکبر یا طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند، در حالی حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بی جان حضرت رحم نمی کنند و می خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه کرد. طریقه خواندن صد لعن و صد سلام مرحوم آیت الله میرزا ابوالحسن ثقفی تهرانی در کتاب شریف «شفاء الصدور در شرح زیارت عاشور» پانزده وجه و طریقه را برای قرائت زیارت کریمه عاشورا با تمسک به روایت اهل بیت و تفاسیر علماء بیان داشته اند در مورد طریقه خواندن صد لعن اگر کسی بتواند زیارت عاشورا را با تمام صد لعن و صد سلام بخواند، بسیار عالی است. مثلاً از منزل که به طرف محل کار می روید با تسبیحی که در دست دارید، صد لعن و سلام می گویید و تا ظهر هر وقت فرصت کردید و لو اگر با فاصله باشد این ارجح است. به نقل از ضیاء الصالحین ص 195 و انیس المقلدین ص 8، امام هادی علیه السلام فرمود:پدرم نقل فرمود:علی ابن موسی الرضا جد بزرگوار ما سیدالشهدا را در روز عاشورا این گونه زیارت فرمود؛ ظاهراً زیارت عاشورا بین الصلاتین بوده، اول سه مرتبه صلوات فرستادند، سپس فراوان تکبیر گفتند که مرحوم آقای ثقفی در شفاء الصدور می نویسد؛ حداقل سه مرتبه تکبیر بگویید، بعد شروع کنید به قرائت فرازهای زیارت عاشورا تا به انتها. حضرت می فرماید هیچ فرازی را تکرار نکرد. اینکه الان رسم است افراد در ادعیه، فرازهایی را تکرار می کنند، صحیح نیست. برخی از عبارات زیارات عاشورا که چند بار تکرار می شود در روایات نهی شده است مگر جایی که خود اهل بیت علیهم السلام دستور به تکرار داشته باشند. حضرت می فرماید هیچ فرازی را تکرار نکن جز لعن بر شمر، که آن را چهار مرتبه تکرار کنید در دو فراز زیارت عاشورا لعن بر شمر داریم که دو تا چهار مرتبه می شود، هشت مرتبه؛ بعد در ادامه می فرماید کلامی را در صحبت با خلق در ذکر زیارت عاشورا نگویید. بعد آن شخص سؤال کرد:ای فرزند رسول خدا! هنگام قرائت زیارت عاشورا طریقه شما را دیدم اما انتهای زیارت عاشورا را ندیدم که چگونه عمل کردید، گویا برخی فرازها از جمله فراز آخر را ندیده است. حضرت شروع به صدور دستور العمل می کنند و فرمودند:از ابتدا تا انتهای دعا برای فرج فرزندم مهدی دعا کنید؛ دعای برای او را از یاد نبرید. آن فراز صد لعن و سلامی که صد مرتبه تکرار می شود را اگر می توانید کامل بگویید و اگر نمی توانید یکبار کامل بگویید و سپس تکرار کرده و بگویید:«تسعاً و تسعین مرّۀ و بعدد کل ذرّۀ»؛ بعد فرمودند:دو رکعت نماز بخوانید در رکعت اول حمد و کوثر و در رکعت دوم حمد و توحید خوانده شود. این حرف از بنده است که یکی از معانی و مصادیق کوثر همین زیارت عاشوراست. کوثر یعنی خیر کثیر و واقعاً زیارت عاشورا خیر کثیری است که اگر کسی بتواند با آن ارتباط برقرار کند به مقصود خود می رسد. این روایت از امام هادی علیه السلام درباره طریقه خواندن زیارت عاشورا بود. مراقب باشیم مشمول لعن های زیارت عاشورا نشویم. تذکر دیگر اینکه شما در زیارت عاشورا این را دارید:«اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ [الْعَنِ] الثَّانِیَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة» در فراز دیگری داریم «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک» وقتی زیارت عاشورا را می خوانید وقتی می گویید «آخر»، این «آخر» یعنی تا این لحظه ای که من مشغول خواندن هستم، آخرین کسی که در حق اهلبیت علیهم السلام ظلم کرده است. آیت الله مروارید (ره) نقل می کردند:روزی وارد بالای سر حرم امام رضا علیه السلام شدم و دیدم شخصی در بالای سر نشسته و اشعه های لعن به او برخورد می کند. من گفتم:حرم علی بن موسی الرضا و زائر علی بن موسی الرضا در حالی که بالای سر نشسته است، این اشعه های لعن چیست؟. نزدیک شدم که او چه می کند، نگاه کردم دیدم دارد این فراز زیارت عاشورا را می خواند:«وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک» فهمیدم لعنی را که خودش می فرستد به خودش بر می گردد. مواظب فرازهای لعن زیارت عاشورا به خودمان باشیم؛ اگر عامل به این راه باشیم و پیرو این راه باشیم سلام های این زیارت به ما بر می گردد؛ اما اگر عامل به این راه و پیرو این راه نباشیم لعن های این زیارت به خودِ ما بر می گردد. «و آخر تابع له ذلک» یعنی تا این لحظه خود من شامل این لحظه و آخر تابع له علی ذلک نباشم. به نظر شما بهترین شروحی که در شرح این زیارت نگارش شده، کدام است؟ حدود هشت سال قبل که بنده شرحی بر زیارات عاشورا می نوشتم خیلی از شروح خطی و چاپی را دیدم که بین آنها یک شرح چاپی و یک شرح خطی من را خیلی جذب کرد. نسخه خطی شرح در کتابخانه آستان قدس رضوی (ع) است که مرحوم ملاصالح مازندرانی داماد مجلسی اول و همسر آمنه بیگم مجلسی است، نوشته اند که در مقایسه با سایر شروح، مفصل تر است؛ بنده این کتاب را از کتابخانه آستان قدس گرفتم و دیدم این قابلیت را دارد که روی آن جداگانه کار شود. کتاب را تصحیح کردم که در چهار جلد تنظیم شد و شرح بسیار نفیسی است؛ به نظرم تنها اثر فارسی ملاصالح مازندرانی می باشد. این کتاب آماده چاپ بوده و به خاطر مشکلات مالی و اشتغال به کتاب های دیگر، هنوز به چاپ نرسیده است. بین شروحِ چاپی هم شرحی که پدرخانم امام، مرحوم آقای ثقفی نوشته اند، شرح خوبی است و نسبت به شرح ملا صالح، شرح مختصری است و نکات ادبی خوبی دارد. لطفاً درباره شرح زیارت عاشورایی که شما به نگارش درآورده اید توضیحاتی بدهید. بنده شرح مفصلی در هفت جلد در شرح زیارت عاشورا نوشته ام بنام «المنصور فی شرح زیارت عاشور» که ان شاء الله چاپ شود و دیگری شرح چهار جلدی مرحوم ملاصالح مازندرانی است که یک جلد آن منابع و مآخذ و پاورقی هایی است که اضافه کرده ایم و دیگری یک جزوه مختصری است که در سال 1378 اولین چاپ آن را انجام دادم که متن مختصری است و در دو فصل تنظیم شد؛ در فصل اول آن متن زیارت عاشورا را بر طبق نسخ متعدد نقل کرده ام. شیوه شما در شرحی که بر زیارت عاشورا نوشته اید، چگونه بوده و بیشتر به چه نکاتی توجه داشته اید؟ جلد اول شرح ما فقط بررسی سند است و در چهارصد صفحه به بررسی چهار طریقی که زیارت عاشورا را نقل کرده اند به طور کامل به لحاظ سندی پرداخته ام؛ دیگران هم در مورد سند زیارت عاشورا کتاب هایی نوشته اند، ولی ما حرف نگفته ای نگذاشته ایم. از جلد دوم نیز شرح زیارت شروع می شود. بنای ما در شرح این است که به یک مسلک خاص متمسک نباشیم، که مثلاً روایی یا عرفانیِ محض باشد یا یک دیدگاه فلسفی داشته باشیم. بنده در تمام کارها این دیدگاه را داشته ام و بنابر رشته درسیِ خود که فلسفه و عرفان بوده، شاید ظهور مباحث عرفانی قدری بیشتر و پررنگ تر باشد؛ اما مبنای بنده بر این است که عبارت فهمیده شود یعنی وقتی من می گویم؛ أبا عبدالله، هر کسی ممکن است چیزی را از این عبارت بفهمد، اما ابتدا باید خود این کلمه تجزیه و ترکیب شود و این سبک کار بنده است، مثلاً أباعبدالله چند کلمه است:أب، عبد، الله، یعنی پدر بنده خدا. وقتی می گوییم:أباعبدالله یعنی پدر بنده خدا یک مطلب جدیدی به ذهن شما می آورد یعنی سیدالشهدا پدر بنده خداست و این که سیدالشهدا فرزندی به نام عبدالله دارد و ایشان را به أباعبدالله مُکنّی کنیم، حرف درستی است، اما اسامی و کنیه های اهل بیت و القابی که به اهل بیت (ع) داده شده است هیچ وقت یک معنای خاصی را در برندارد؛ همانطور که حقیقت آنها یک حقیقت بی انتهای بالعرض است، هر چیزی هم که به آنها منتسب شود یک حقیقت بی انتهای بدون عرض است؛ لذا ممکن است أباعبدالله معانی متعدد داشته باشد. بنده گاهی با دیدگاه فلسفی، گاهی با دیدگاه عرفانی و گاهی با دیدگاه لغوی وارد بحث شده ام تا هر معنی ای که از این عبارت می توان استخراج کرد، بیرون بکشم؛ به همین دلیل شرح بنده به این حجم گسترده شده است؛ نمی گویم همه حرف ها زده شده، چرا که زیارت عاشورا حدیث قدسی است و کلام الله مثل قرآن، در آخر بکر نازل خواهد شد؛ مثلاً در قیامت قرآن بکر نازل خواهد شد با اینکه این همه تفاسیر نوشته شده ولی باز هم قرآن دست نخورده است تا به امروز بیش از چهارصد تفسیر کامل قرآن در شیعه و سنی نوشته شده، اما هنوز می گوییم قرآن بکر می باشد؛ و این در حالی است که معلوم نیست تا انتها چند تفسیر دیگر بر قرآن نوشته شود و تمام این تفاسیر مانند یک دست کشیدن بر قرآن است؛ زیارت عاشورا هم حدیث قدسی بوده و تمام شروح ما مانند یک دست کشیدن بر آن است و زیارت عاشورا هم باکره و دست نخورده می باشد تا زمان آن برسد. دیدگاه کلّی بنده در متن این بوده است، در انتهای جلد آخر هم تقریباً نیمی از جلد هفتم را از زیارت عاشورا خارج شده و دعای بعد از زیارت عاشوراکه معروف به دعای علقمه است را آورده ام که نمی تواند صحیح باشد؛ چرا که راوی زیارت عاشورا علقمه است ولی دعای بعد از آن را وی ذکر نکرده و بنده نمی دانم چرا به این نام شهرت پیدا کرده است و برخی از عبارات زیبایی که در این دعا وجود دارد را ذکر کرده ام. پایان