موضع گیری های وی باعث شد تا آیه الله مکارم شیرازی درباره وی اینچنین موضع گیری نماید:
رسوایی بی سابقه شما در جده، برای همگان کافی است و در تاریخ سابقه ندارد.
این مرجع تقلید در آغاز درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، با اشاره به مساله توهین امام جماعت مسجد الحرام، افزود: امیدوارم تذکرات ما را دوستانه دانسته و مطابق آن عمل کرده و مسلمین را از این بلای عظیم نجات دهند.
این مرجع تقلید گفت: رسوایی جده شما در تاریخ سابقه نداشته است و بعد هم با این فضاحت مشکل را به گردن دیگران میاندازند؛ حکیمانه این است که مکتبی که این محصولات را داده است رها کنید؛ اگر شما از این راه برگشتید و به جمع مسلمانان بازگشتید شما را میپذیریم و دست دوستی میدهیم.
وی با بیان اینکه «وهابیت در خیال واهی زندگی میکنند» افزود: آنها در سخنان خود اعلام کردهاند که شیعیان قصد تصرف مکه و مدینه را دارند؛ در حالی که اصلا واقعیت نداشته و در خیال واهی به سر میبرند.
وی ادامه داد: وی در حالی به شیعیان توهین کرده است که چندی قبل کنگرهای علیه تکفیریها برگزار کردند؛ او گفته است که ما نباید به جنگ اسراییل برویم بلکه جنگ ما جنگ با شیعیان است.
این مرجع تقلید گفت: شما دیروز میگفتید که تکفیریها از ما نیستند ولی امروز در مسجدالحرام گروه عظیمی از مسلمانان دنیا را تکفیر میکنید؟ آن هم در حالی که فساد مکتب شما با وجود ظهور داعش، القاعده، النصره و جنایات آنها بر همه معلوم شده است.
آیتالله مکارمشیرازی خاطرنشان کرد: مکتب تکفیر و وهابیت بر خلاف نص قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت(ع) است؛ بر همه معلوم شد که میوه این درخت داعش و القاعده است؛ باید این روش را کنار بگذارید و به جمع مسلمین بروید؛ محصول کار شما حمله و جنایت علیه یمن بود.
نکته مهم در باره اینگونه افراد این است که نباید صدای به ظاهر خوش این افراد شما را مجذوب خود کند چراکه صدای آنان در تلاوت قرآن هیچگاه باعث بهره گیری معنوی و قلبی این افراد نشده و جالب آنکه حتی نمونه هایی از آن در دوران حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام وجود داشته و برخورد حضرت نیز با این مسئله جالب است چنانکه نقل شده:
یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند او نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی (علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ …؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟!» (سوره زمره/ 9)
کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد».
کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!
مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند.
کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام) در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سر شمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ نَاء اللَّیْلِ … این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود. کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.( سفینه البحار، ج2، ص492ـ493)
صفحات: 1· 2