ادامه پاسخ قران به مخالفين قسمت سوم
اصل «شکیبایی و استقامت در راه هدایت»
اصل بعدی، اصل «شکیبایی و استقامت در راه هدایت» است؛ اصل صبر و شکیبایی در راه بیداری و آگاهی بخشی و نجات گمراهان و تلاش و استقامت برای این امر مهم. پیامبران نمی آمدند دو خط موعظه و نصیحت کنند و بعدقهر کنند و قومی که سخنشان را نپذیرفتند به عذاب الهی، نفرین کنند! خیر، تا پای جان برای هدایت و نجاتشان تلاش می کردند. سوره نوح را بخوانید؛ می فرماید ذهن و فکرش، شبانه روز درگیر هدایت قوم گمراهش بود:
قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمي لَيْلاً وَ نَهاراً
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي إِلاَّ فِراراً
وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً
ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً (نوح/5تا10)
(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوى تو) دعوت كردم
امّا دعوت من چيزى جز فرار از حقّ بر آنان نيفزود
و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوش هايشان قرار داده و لباس هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند
سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم
سپس آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم
به آنها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است
چند سال این چنین تلاش می کرد؟ یک سال؟ دو سال؟ ده سال؟ نه، به تصریح قرآن، 950 سال جانش به لب آمد و شبانه روز در پی هدایت قومش بود:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (عنکبوت/14)
و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند
قرآن کریم، درباره پیامبر عزیز ما، تعبیر عجیبی دارد! می فرماید: تو این قدر به هدایت اینها حریصی و این قدر خودت را برای هدایتشان به سختی می اندازی که نزدیک است خودت را هلاک کنی!
فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً (کهف/6)
گويى مى خواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند
لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (توبه/128)
به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است
گاهی ما که ادعای دین و ایمان داریم، رفتارمان کمترین شباهتی به دستورات قرآنی و سیره پیامبران ندارد و به این اصل یعنی صبر و استقامت در مسیر هدایت دیگران و تلاش برای آن، توجه کافی و لازم نداریم! به یک جوان که می رسیم، یک راست می رویم سراغ مو و لباس و گردنبندش و شروع می کنیم آمرانه و ناهیانه خط و نشان کشیدن و اگر گوش نداد، او را با هزار تکفیر و تفسیق و اهانت، نسبت به همه چیز بدبین می کنیم! و حال آنکه این بینوا هیچ دشمنی با خدا و پیامبر ندارد و تنها به خاطر شور و نشاط جوانی که راهی برای تخلیه سالمش در اختیارش قرار نداده اند، مثلا دچار فلان خطا و اشتباه شده! اصلا باور نداریم و یاد نگرفته ایم دعوت به دین و امر به معروف و نهی از منکر، مراحل دارد؛ آداب دارد؛ یک کتاب خوب و معتبر هم در این باره مطالعه نکرده ایم، با این حال می خواهیم با نسخه خودساخته، جامعه اطرافمان را هدایت کنیم!