هدف، روش، تاكتيك و ابزارهای تبليغی وهابیت
هدف، روش، تاكتيك و ابزارهای تبليغی وهابیت چیست؟
هدف
وهابیسازی امت اسلامی و ترويج مذهب حنبلی.
پيش فرضها
الف. برداشتهای خود در اصول و فروع را عين اسلام و قرآن پنداشتن و اعتقاد تجسمگرايانه خود را ملاك ارزيابی اعتقادات ديگر مسلمانان قراردادن.
ب. هر گونه مخالفت با وهابيت را عين كفر و شرك و ضلالت و بدعت و مستحق قتل دانستن! البته ضعف منطق و خطا و اشتباه و برداشت نادرست وهابيون از واژه هايی همچون شرك، مشرك، اله، شفاعت، دعا و بدعت در قرآن و روايات سبب شده كه همه مسلمين را به جز پيروان عقايد خود مشرك بشمرند و حكم كفر آنها را صادر كنند. (وهابيت بر سر دو راهی، ص 121 - 83.)
ج. كافر و مشرك پنداشتن تشيع و لازم دانستن مبارزه گسترده و اِبراز دشمنی صريح و مخدوش جلوه دادن آموزههای اصيل و مترقی آن.
زمينه گسترش
نياز و شوق فطری انسان نسبت به توحيد و جذابيت آن برای مسلمانان و تكيه فريبكارانه وهابيت بر برآوردن اين نياز از يك سو و عدم توليد سخنرانی، كتب و نوشتههای توحيدی متناسب با طيف گسترده و سطوح مختلف مخاطبان از سوی حوزههای علميه شيعه از سوی ديگر، زمينه جولان دادن و فعاليت جريان وهابيت را فراهم آورده است، به گونهای كه افزون بر استفاده از دلارهای نفتی، كمك مالی بسياری از ديگر مسلمانان را تحت عنوان «كمك به گسترش توحيد» جمع آوری و هزينه میكنند!!
روشها
وهابيت برای رسيدن به هدف خود از روش، تكنيك و ابزارهای كهن و نوين بسياری استفاده میكند كه به مهم ترين آنها اشاره میشود:
الف. در فهم قرآن و روايات: 1. جمود بر ظواهر آيات و روايات 2. برداشت نادرست از برخی از واژههای قرآنی و روايی همچون عبادت، بدعت، توسل و شرك و… 3. گسترش و تعميم يا محدود و تضييق نمودن محتوا و مصاديق آيات و روايات بدون استناد به هيچ دليل.
ب. در تبيين مطالب: 1. قيافه حق به جانب گرفتن 2. برای منفعل ساختن مخالفان، با حالت تهاجمی، طلبكارانه و از موضع اسلام با ديگران سخن گفتن.
ج. در برخورد با مخالفان: 1. تحقير و توهين و مخالفان خود را با الفاظی همچون جاهل، اعداء الله، اعداء التوحيد خواندن 2. تهمت زدن و متهم ساختن به امور مختلف مثل تهمت به شيعه در عقيده به تحريف قرآن، پرستش و عبادت اهل بيت+، تخلف گسترده از سنت و سيره رسول خدا(صلی الله علیه و آله )، تقيه در اظهار مكنونات قلبی، لاابالی بودن و … 3. تكفير و اهل بدعت و ضلالت شمردن ديگر مسلمانان 4. فتوای صريح به جواز قتل ديگران.
د. در اقدامات عملی: 1. عدم پذيرفتن مناظرات و گفتگوهای منطقی و مباحثات خردورزانه و استدلالی 2. اِعمال خشونت مذهبی و انجام اقدامات تروريستی و قتل و ترور مخالفان.
تاكتيكها
1. تكيه بر توحيد برای ذبح نبوت و امامت: در انديشه ناب توحيدی اسلامی، هيچ چيز و هيچ كس، از هيچ گونه اختيار و اراده استقلالی در برابر خداوند برخوردار نيست. (انسان: 30 ) بر اين اساس، تمام شئون معجزه و كرامت انبيا و اوليای الهی، تجلّی اراده خداوند و يكی از مجاری فيض و رحمت و نشانهای از نشانههای اوست، (هود: 64 و… . ) به همين جهت قرآن كريم، به هيچ وجه جدا ساختن پيامبران از خداوند را بر نمیتابد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُوا بَينَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعض وَ نَكفُرُ بِبَعض وَ يُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُوا بَينَ ذلِكَ سَبِيلاً؛ كسانی كه به خدا و پيامبرانش كفر میورزند و میخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايی اندازند و میگويند؛ ما به بعضی ايمان داريم و بعضی را انكار میكنيم، میخواهند ميان اين دو، راهی برای خود اختيار كنند.» (نساء: 150 )
قرآن كريم، رفتن نزد پيامبر و استغفار آن حضرت را موجب برخورداری حتمی از مغفرت الهی میداند (نساء: 64 ) و سر بر تافتن از آن را نشانه نفاق معرفی میكند؛ «وَ إِذَا قِيلَ لَهُم تَعَالَوا يَستَغفِر لَكُم رُسُولُ اللهِ لَوَّوا رُؤُوسَهُم وَ رَأَيتَهُم يَصُدُّونَ وَ هُم مُستَكبِرُونَ؛ و آن گاه كه به آنان گفته میشود به نزد رسول خدا بياييد تا پيامبر برای شما استغفار كند، سرهای خويش را برگردانده استكبار میورزند.» (منافقون: 5. )
آری بايد توجه داشت كه ولايت تكوينی انسان كامل كه بر اثر بندگی خداوند حاصل میشود، يكی از مسائل مربوط به انسان و استعدادهای ويژه انسانی است كه فقط به اذن و اراده خداوند ظهور و بروز میيابد. (مطهری، مرتضی؛ ولاء و ولايت ها، ص 68 ) در قرآن نمونه هايی از آن، همچون زنده ساختن مردگان، شفای بيماران بدون علاج، ايجاد صورت پرندگان و دميدن جان در آن به اذن خداوند در مورد حضرت عيسی (مائده: 110 ) و انجام اَعمال خارق العاده بر اساس اطلاع از حقايق امور توسط حضرت خضر بيان شده است. (كهف: 82 – 71)
بر اساس اين پيوند ناگسستنی است كه انكار فرو فرستادن وحی به انسان، تنها انكار نبوت نيست؛ بلكه قدر ناشناسی از خداوند است: «وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ إِذ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللهُ عَلَی بَشَر مِن شَيء؛ و آن گاه كه گفتند: «خدا چيزی بر بشری نازل نكرده»، بزرگی خدا را چنان كه بايد نشناختند.» (انعام: 91 )
همچنان كه نپذيرفتن رسالت پيامبران، انكار آيات الهی است: «فَإِنَّهُم لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللهِ يَجحَدُونَ؛ در واقع آنان تو را تكذيب نمیكنند، ولی ستمكاران، آيات خدا را انكار میكنند.» (انعام: 33 )در برابر اين آموزههای اساسی قرآنی، وهابيت نه تنها بين خدا و پيامبران و اوليای الهی جدايی افكنده، بلكه آنها را در مقابل خدا قرار داده، به اسم نشر توحيد، توجه به جايگاه انسان كامل و ولايت تكوينی او بر نظام الهی را، شرك و پرستش معرفی میكند! آنها معجزه و كرامت پيامبران و اوليای الهی را دقيقاً بسط و تجّلی قدرت الهی ندانسته، گويا ميان آثار آنها و تجلّی اراده خداوند، نوعی جدايی و تفكيك وجود دارد و نافهميده، اعتقاد به ولايت مأذون پيامبران و اوليای الهی را شرك و خرافه میخوانند! آنان ندانسته با جدا پنداشتن علل و اسباب و مجاری فيض الهی، خود به نوعی شرك خفی مبتلا هستند! به راستی آيا آنها نمیدانند نه تنها هيچ آدم عاقلی، پيامبر يا امامان را پرستش نمیكند و اصلا به فكر هيچ مسلمانی چنين مطلبی خطور نمیكند، بلكه در نگاه همه مذاهب اسلامی به ويژه شيعه، اوليای الهی، بندگان محض و مخلَص خداوند هستند كه به اذن او، گاه تجلی اراده و مجرای ارائه فيض الهی میشوند و به هيچ وجه، هيچ اراده استقلالی در آنها فرض ندارد.
به فرموده شهيد مطهری، اگر چه وجود وسائط و نسبت دادن تدبير و امور به غير خداوند ولی به اذن و اراده خداوند، مانعی ندارد: «فَالمُدَبِّرَاتِ أَمراً؛ و (فرشتگانی) كه كار (بندگان) را تدبير كنند.» (نازعات: 5 ) ولی «ادب اسلامی اقتضا میكند كه ما خَلق و رزق و اِحياء و اِماته و امثال اينها را به غير خدا نسبت ندهيم؛ زيرا قرآن میكوشد كه ما از اسباب و وسائط عبور كنيم و به منبع اصلی اينها دست يابيم و توجهمان به كارگزار كل جهان باشد كه وسائط نيز آفريده او و مُجری امر او و مَظهر حكمت او میباشند.» (مطهری، ولاء و ولايت ها، ص 64 - 65 )
بدين سان بايد با فهم شمول و گسترش اراده الهی بر همه نظام هستی، معجزات انبيا و كرامات اوليای الهی را يكی از مجاری فيض و يكی از مصاديق اراده الهی دانست نه آن كه يا راه افراط را پيش گرفت و اوليای الهی را دارای استقلال دانست و يا آن كه چون وهابيون راه تفريط را پيمود و حتی توجه غير استقلالی به آنان را شرك نامید.
2. فريفتن مسلمانان با استناد آموزههای خود به آيات گزينشی و برداشت نادرست و مغالطهآميز از آنها بدون توجه به مفاد آيات ديگر و يا تطبيق نابجای اين آيات و روايات: وهابيون كليه آرای كلامی و فقهی خود را به يك آيه يا روايت استناد میدهند، بدون آن كه دلالت آن آيه را بر مدعای خود اثبات كنند. آنان حتی از اشاره به آيات و روايات ديگر كه به صراحت يا به ظاهر بر ضد رأی آنها دلالت میكند، چشم میپوشند!!
تطبيق آيات، به طور نابه جا هم يكی از تاكتيكهای آنها است. مثلا تطبيق آيه شريفه: «إِنَّكَ لاَ تُسمِعُ المَوتَی؛ البته تو مردگان را شنوا نمیگردانی.» (نمل: 80 ) بر رسول خدا و اهل بيت پيامبر، برای اثبات اين كه آنها پس از مرگ ديگر صدايی را نمیشنوند!! (وهابيت بر سر دو راهی، ص 105 ) يا تطبيق آيات بسياری كه در مورد بت پرستان و مشركان نازل شده بر مسلمانان! بلكه آنها گام را فراتر گذاشته، چنين میگويند:
«مشركان زمان ما از مشركان عصر پيامبر(صلی الله علیه و آله )كه آن حضرت با آنها جنگيد، بدترند! به دو دليل: اولا مشركان زمان پيامبر، تنها در حال آرامش به غير خدا متوسل میشدند ولی هنگامی كه گرفتار بلا، مثلا گرفتار امواج خروشان دريا میشدند، خالصانه خدا را میخواندند: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُم إِلَی البَرِّ إِذَا هُم يُشرِكُونَ؛ و هنگامی كه بر كشتی سوار میشوند، خدا را پاكدلانه میخوانند، ولی چون به سوی خشكی رساند و نجاتشان داد به ناگاه شرك میورزند.» (عنكبوت: 65 ) ولی مشركان زمان ما در هر دو حال به غير خدا متوسل میشوند، هم در رفاه و هم در بلا! ثانياً: مشركان جاهليت، سنگ و چوبی را میپرستيدند كه مخلوق و مطيع خدا است! ولی مشركان عصر ما، افراد فاسق را میپرستند. (ظاهراً مقصود آنها بعضی از سران صوفيه هستند ) به اين ترتيب خون و مال و ناموس آنها مباح تر است!» (شرح كشف الشبهات، ص 100 )
3. جاانداختن رهبران فكری خود: جا انداختن رهبران فكری خود همچون ابن تيميه، ابن قيم و محمد بن عبدالوهاب به عنوان شيخ الاسلام و شيخ حديث در ميان اهل سنت، يكی از شگردهای جديد وهابيون است.
اين تلاش كه با چاپ و احياي كتب و ترويج آثار و عقايد آنان همراه است، در حالی صورت میپذيرد كه اين رهبران، همواره هدف انتقاد علمای بزرگ اهل سنت واقع شدهاند، ذهبی، آرای ابن تيميه را غلط و بدعت اعلام آميز دانسته و شوكانی از بخاری نقل میكند كه او را تكفير كرده و گفته است: هر كس ابن تيميه را شيخ الاسلام بخواند، كافر است!» (صرح محمد البخاری الحنفی المتوفی 843 بتبديعه ثم تكفيره ثم صار يصرح فی مجلسه: ان من اطلق القول علی ابن تيميه انه شيخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق كافر، الغدير، ج 1، ص 247 ) ابن بطوطه او را دارای اختلال عقلانی و سفيه شناسانده (وكان فی عقله شی؛ الرحله، ص 95 ) و معاصرانش به خاطر عقيده به تجسم او را به زندان افكندهاند.
4. احيا، چاپ و نشر دهها ميليون كتاب عليه عقايد و روش فقهی تشيع و توزيع گسترده و رايگان آنها با هدف بدبين نمودن ديگران و به ترديد افكندن شيعيان و زدن تهمتهای آشكار به زبانهای مختلف به ويژه اخيراً كه كتب بسيار زيادی به زبان فارسی و با به كار گرفتن روشهای ملايم تر و استفاده از گفتمان رايج و ارجاع به كتب شيعی، به ترويج و تبليغ ديدگاههای وهابی میپردازند.
5. تأكيد بر اجتهاد برای تحميل ديدگاههای خود بر ديگر اهل سنت: يكی از تاكتيكهای جديد وهابيت برای ترويج تعصبات اهل حديث و تحميل ديدگاههای حنابله و خودشان بر ديگران و مبارزه با اعتقادات و فتاوای ديگر عالمان و انديشمندان اسلامی از شيعه و سنی، آن است كه میگويند: ما نبايد مقلّد ديگران، بلكه بايد پيرو دليل باشيم و خود به اجتهاد بپردازيم، آن گاه مقلدانه رأی ابن تيميه را ارائه و تحميل میكنند!!
6. گرفتن ژست روشنفكری برای پوشاندن نقاط ضعف و چالشهای اساسی خود: بدون ترديد، خشونت فوق العاده، تحميل عقيده، تعصب شديد و افراطی، عدم آشنايی به ارزشهای فرهنگی، جمود و مخالفت با هر پديده نوين، ضعف منطق و برداشتهای مغالطه آميز آنان از آموزههای اسلامی و تضاد شعارها با عملكرد، يعنی ادعای مبارزه با شرك از يك سو و دوستی بلكه صميميت هر چه بيشتر حكومت وهابيت با مشركان جهان از سوی ديگر، وهابيت را به پايان عمر و راه خويش نزديك كرده است. (وهابيت، بر سر دو راهی، ص 15. ) اما تاكتيك جديد آنها اين است كه با گرفتن ژستهای روشنفكر مآبانه همچون مبارزه با خرافات، پرهيز از تقليد پيشينيان و پرهيز از مرده پرستی و… بر ضعفهای اساسی خود سرپوش نهند!
(برای مطالعه بیشتر به لینک ذیل از سایت ما مراجعه فرمایید:
http://vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%…)