یهود و بنی امیه
آیا بین یهود و بنی امیه رابطه ای وجود داشته است؟
در اينکه بین يهودیان و بنی امیه ارتباطهایی بوده است هيچ شکي نيست چراکه با کمي دقت در تاريخ اسلام به اين موضوع پي خواهيم برد, البته متاسفانه این ارتباط ریشه در زمان خلفای غاصب داشت آنان با این ارتباط ننگین باعث نفوذ عجیب یهود در اسلام شدند که به طور نمونه به برخی موارد اشاره می شود:
در کتب مهم اهل سنت ذکر شده که عمر و دخترش حفصه به تورات علاقه داشتند و به فراگيري آن اهتمام مي ورزيدند. روزی عمر با نسخهای از ترجمه تورات به نزد پیامبر(ص) آمد و شروع به خواندن كرد. در اين حال پیامبر(ص) بسیار خشمگین و برافروخته شدند.( مسند احمد؛ ج3، ص387) ابوبکر با تندی عمر را سرزنش کرد. پس پیامبر(ص) فرمود: «از اهل کتاب چیزی نپرسید كه آنان هرگز شما را هدایت نمیکنند زیرا خود گمراهند. اگر موسی(ع) زنده بود و در میان شما زندگی میکرد برای او جایز نبود جز كه از من پیروی کند». بار دیگر عمر کتابی از یک یهودی برای پیامبر(ص) آورد. ایشان آن را از بین بردند و فرمودند: «یهود را تبعیت نکنید. آنها هلاک شدند و شما را نیز هلاک خواهند کرد».( کنزالعمال؛ ج1، ص371.)
در کنزالعمال، خبر 38194 آمده است: «عمر به شخصي گفت اگر به بيت المقدس رفتي زيارت آن را عمره قرار بده». در کنزالعمال، خبر 38191 آمده است: «خود عمر در حين ورود به بيت المقدس، لبيک اللهم لبيک گفت (مانند یهودیان) و سجده داودي کرد».
نیز نقل شده عمر در مدارس اهل کتاب در مدینه حضور می یافت.( الدرّالمنثور؛ ج1، ص90.) در ترجمه تاريخ طبري، جلد 5، صفحه 1788 آمده است: «عمر جهت اخذ علوم از يهود، يک ملاقات خصوصي با رهبر فقهي يهوديان تشکيل داد». بنا بر نظر بزرگان اهل سنّت، لقب «فاروق» را يهوديان بر عمربن خطاب نهادند. «ابن شهاب گويد: اهل كتاب نخستين كساني بودند كه عمر را فاروق ناميدند و مسلمانان تحت تأثير سخن ايشان قرار گرفتند، و از پيامبر اسلام صلي الله عليه وسلّم چيزي در اين خصوص به ما نرسيده است»( طبقات الكبري؛ ج3، ص270- تاريخ مدينه دمشق؛ج44،ص51- تاريخ طبري؛ ج3، ص267- اسدالغابه؛ج4، ص57.)
غاصبان خلافت از سویی مردم را از کتابت حدیث و سؤال از معانی قرآن منع کردند و از سوی دیگر آنان را به سمت علوم اهل کتاب هدایت می نمودند. آنها از رسول خدا(ص) نقل کردند که: «از من روایت نکنید، ولی از بنی اسرائیل سخن بگویید!».( کنزالعمال؛ ج10، ص223-سنن ابی داود؛ ج2، ص180.)
از این پس بود که عالمان یهود نظیر کعب الاحبار، وهب بن منیه، عبداله بن سلام و… به طور رسمی و با حمایت حکومت خلفا، اباطیل خود را تبلیغ می کردند. بدین ترتیب اباطیل اهل کتاب به شکل گسترده ای در میان مسلمانان منتشر گردید.
در زمان بنی امیه و با قدرت گرفتن معاویه، وی نیز راه خلفا را ادامه داد. او با کمک علمای فاسد یهودی الاصل توانست هزاران حدیث و روایت جعلی و دروغین را جعل کند و بدین وسیله ضربه هولناکی را به اسلام وارد سازد این احادیث که غالباً ساخته و پرداخته کعب الاحبار _ یهودی تازه مسلمان _ بود، به قدری زیاد است که تنها ابن عساگر در کتاب خود تاریخ مدینه دمشق در 150 صفحه روایاتی را که در مدح شام و بیت المقدس وارد شده گردآوری کرده است.
برای نمونه در «سنن دارمی» آمده که فردی به نام«ذکوان» از کعب الاحبار روایت می کند که وی می گفت: «در سطر اول تورات نوشته شده: محمد (ص) فرستاده خدا وبرگزیده اوست……زادگاهش در مکه، محل هجرتش طیبه (مدینه) و پادشاهی او در شام خواهد بود.»
یهودیان بدین وسیله حکومت پادشاهی معاویه و بنی امیه را تایید نمودند
به هر حال حکومت فاسد بنی امیه با تکیه بر علوم محرّف یهود و عناصر یهودی و تجربه و تخصص آنها در تحریف ادیان و نیز با حمایت آنان، بدعتهای زیادی را در اسلام بنیان نهادند. نتیجه این تلاش ها بدانجا انجامید که در میان قاطبه مسلمانان: «از اسلام جز اسم آن و از قرآن جز رسم آن باقی نماند». امام صادق(ع) فرمود: «مردم باقی نماندند بر چیزی از آنچه رسول خدا(ص) آورده بود جز آن که کعبه قبله ایشان بود».( محاسن؛ ج1، ص156)