زندگی نامه سردار شهید باقر رشیدی
در سال 1338 در روستای گازرگاه شهرستان نور آباد كودكی چشم به جهان گشودكه به میمنت نام مقدس پنجمین اختر تابناك امامت و ولایت ، باقر زیبنده نام او گردید. شهید دوران كودكی را درفضای صمیمی روستا گذراند و بعد از دوره ی ابتدائی در این روستا ، در مدرسه ی راهنمایی فردوسی و سپس در دبیرستان ایزدی نورآباد به ادامه تحصیل پرداخت و در سال 1358 در حالیكه آخرین سال متوسطه را در رشته علوم تجربی می گذراند،برحسب عشق و علاقه به خیل جان بر كفان سپاه پیوست و به عضویت این نیروی مردمی در آمد . وی پس از طی دوره های مختلف ،مسئولیت آموزش بسیج نورآبادرا بر عهده گرفت و پس از مدتی عازم مناطق جنگی شد تا آموخته های خود را در جهادی رویاروی به مرحله عمل بگذارد.
شهید حاج باقر رشیدی در عملیتهای مختلفی از جمله ثامن الائمه ؛ بیت المقدس ؛ رمضان ؛ ولفجر1 ؛ خیبر ؛ بدر و قدس 3 حضور فعال داشت . از مهم ترین مسئولیتهای وی در طول هشت سال دفاع مقدس به موارد زیر می توان اشاره كرد :
- مسئول پدافند تیپ مام سجاد (ع)
- مسئول عملیات در تیپ حضرت فاطمه زهرا (س)
-فرمانده گروهان و گردان عملیاتی
پیكر نورانی شهید رشیدی بارها آماج تیرها و تركشهای دشمن بعث قرار گرفت و چندین بار بر اثر مصدومیتهای شیمیایی تا آستانه شهادت پیش رفت ؛ اما با اینهمه این اسوه ی شجاعت و پایدرای لحظه ا ی ازپا ننشست و همچنان به مبارزه ی بی امان خود با دشمنان همیشه ی اسلام ادامه داد. در سال 65 بدلیل ضعف شدید بدنی ناشی از جراحتهای جنگ به اصرار فرماندهان در یكی از پایگاههای لارستان فارس به عنوان جانشین و سپس بعنوان فرمانده پایگاه مشغول به خدمت گردید.
شهید رشیدی مدتی نیز جهت گذراندن دوره آموزش فرماندهی وارد دانشگاه امام حسین (ع) شد و در آنجاآموزش فرماندهی استقرار را با موفقیت به پایان رسانید. وی پس از گذراندن این دوره به فرماندهی سپاه داراب منصوب و در ادامه بار دیگر فرماندهی پایگاه لارستان را عهده دار گردید .
شهیدحاج باقر رشیدی مدتی از عمر گرانبار خود را در مبارزه با اشرار در سیستان و بلوچستان گذراند و بعنوان نمایندة سپاه نهم ، فرماندهی نیروهای فارس را به عهده گرفت و سپس به عنوان جانشین تیپ در سپاه دهم مشغول به خدمت گردید .
این شهید بزرگوار که به علت مصدومیتهای شیمیائی مدتها زیر نظر متخصصان قرار داشت درسال 1369 در حین انجام مأموریت ودرحالیکه مشغول مبارزه با گروهی ازاشرار بود مجدداً دچار کسالت گردید و به تهران انتقال یافت . وی پس از سه بار اعزام به کشور انگلستان جهت مداوا سرانجام در تاریخ بیست و یکم آبان ماه 72 دعوت حق را لبیک گفت و به خیل شهدای هشت سال دفاع مقدس پیوست .
آری اسن عاشق شوریده با درد فراق زاده شد و پس از سالها تحمل درد و رنج و مخنت ، ناز زخم دوست را برجان خرید و به دیدار حضرت باقی شتافت .
…. و راستی چه دردمندانه سخن می گوید شهید وقتی که در آتش سوز فراق ، شعله ور است ودر التهاب این شور عارفانه ، عاشقانه ترین زخم خود را اینگونه به راز و نیاز می نشیند که :
« خدایا! ترا شکر می کنم که مرا با درد دردمندان آشنا کردی تا به ارزش کیمیائی آن پی ببرم .»