تصوّر بيخصم زيستن
«سون وو» كه در «ايران» او را با نام «سون تزو» مي شناسند و در زمرة يكي از قديميترين استراتژيستهاي نظامي دوران كهن و در خدمت امپراتوران «چين» بوده در يكي از آثار خود با نام «هنر جنگ»1 مينويسد:
در مسائل نظامي، اين مطلب يكي از اصول است كه فرض را بر نيامدن دشمن نبايد گذاشت؛ بلكه بايد دربارة سرعت مقابله با وي انديشه كرد.
همچنين نبايد فكر كرد كه دشمن حمله نميكند؛ بلكه بايد درصدد شكست ناپذير كردن خود بود.
او براي ضربه زدن به دشمن و اميران و فرماندهان كشور در حال نبرد، طرحها و نقشههاي شگفتي را به عنوان مجموعهاي از «استراتژيهاي ضربه زدن» مطرح ميكند. برخي از سر فصلهاي اين استراتژيها عبارتند از:
1. گاه از اطراف آنها عقلا و اشخاص صاحب فضيلت را دور كنيد تا مشاور نداشته باشند؛
2. خائناني را به كشورش بفرستيد تا بنيان ادارة وي را بركنند؛
3. به كمك فريبكاريهاي مزوّرانه، وزيران را از حكّام جدا كنيد؛
4. پيشهوران زبردست را به كشورش گسيل داريد تا مردم را به اسراف تشويق كنند؛
5. موسيقيدانان و رقّاصان گستاخ و بيعفّت به وي دهيد تا عادات آنها را دگرگون سازند؛
6. زنان زيبا به وي بدهيد تا عقل از سر آنها به در رود و … .
پوشيده نيست كه همة اين خطوط استراتژيك، طيّ سالهاي اخير در مورد كشورهاي اسلامي و به قصد ضربه زدن به نظامهاي سياسي مردمي و از جمله ايران اسلامي به كار گرفته شدهاند. هر يك از اين خطوط به تنهايي، جبههاي را فراروي ما ميگشايد و بخشي از حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ما را هدف قرار ميدهد تا زماني كه به تدريج، امكان «فروپاشي از درون» يا تضعيف همة قوا حاصل و بيهزينهاي جدّي، قلّهاي و كشوري فتح شود.
تأسيس و تقويت فرقهها و گسيل جريانهاي فرقهاي در كشورهاي اسلامي، همچون ايران، يكي از مهمترين حيلهها و حربههاي استعمار براي ضربه زدن به اتّحاد و اتّفاق مردم بوده و هست.