مباني ايليا رامالله را توضيح دهيد
قسمت چهارم
در مباني ايليا رامالله هيچ اثري از دين و قرآن نيست، بلکه برگرفته از اصول عرفانگرايي کاستاندا و عرفان هاي سرخ پوستي است که معتقد به تناسخ هستند و روي بحث مبدا و معاد تعريفي غير از تعريف اسلام دارد و ميگويد روح در آدمها و حيوانها قبل از اين سرگردان بوده تا رسيده به آنها رسيده، پس ديگر بهشت و جهنم وارد نيست و در اينجا يک مرحله از اعتقادات را حذف ميکند. چرا که وقتي انسانها بهشت و جهنم را کنار بگذارند خود را مجاز به هر کاري ميدانند و خود را در قبال اعمال و رفتارشان پاسخگو نميدانند.
زماني فرد به خطاي خود اعتراف ميکند که معتقد باشد کار خطايش عقاب دارد و اگر توبه کند ممکن است عقابش کمتر شود، ايليا توبه را قبول ندارد و ميگويد نزد چه کسي توبه کنيم؟ و يا اينکه چرا توسل کنيم در صورتي که انسان شعور دارد، خداي درون و نداي درون دارد، توسل خرافات است. انحرافات اين گروه بسيار ريشهدار است.
فرقه TSM چيست؟
مبناي TSM کاباليست است که يک نوع شبه عرفان و سرمنشا آن شيطان پرستي است و توسط يک خانم ايراني مقيم آمريکا در ايران راهاندازي شد، کاباليستها، يهوديان تندرو، يعني صهيونيست هستند و برخي آمريکائيها نيز به اين عرفان را انتخاب و معتقدند که بهترين عرفان را انتخاب کردهاند.
TSM تکنيکهاي مديتيشني است که توسط خود فرد انجام ميشود، يعني آنها در اصطلاح مراقبه ميکنند، يعني تکنيکهاي که از درون خودن فرد سرچشمه ميگيرد و يک نوع خود مراقبه و خود تمرکز گرايي است.
مسئله مراقبه در دين اسلام هم، به شدت مطرح است و ما نيز معتقديم که بايد مراقب نفس خود، چشم و دست و زبان خود باشيم، به هر چيز گوش ندهيم و حتي به هر چيز فکر هم نکنيم؛ اما در مراقبه TSM بايد براي شکوفائي نيروهاي درونيت تمرکز کني و شعار ابراهيم ميرزايي که يکي از پيشکسوتان اين فرقه است، اين است که “اگر به خود آيي به خدا ميرسي” و مراقبه را به خود آمدن ميدانند.
اين فرقه زير بناي دين و مذهب را ميزند و به فرد ميگويد که ما اصول علمي تمرکز را به تو ميدهيم تا در نماز تمرکز کني، زير بناي مناسک الهي را ميگيرد. چرا که کسي که عضو اين فرقه ميشود، اصول اعتقادي و روشهاي آنان را قبول ميکند و روشهاي ديني و مذهبي خود را کنار ميگذرد و دچار نوعي خود باختگي و بياعتقادي ميشود. لذا نماز نميخواند چرا که معتقد است مديتيشن ميکند و در اين مديتيشن چيزهايي را که ميخواهد به دست ميآورد. مثلا فرد 12 ساعت در انباري تنهايي مينشيند، تکان نميخورد و باصطلاح مديتيشن ميکند تا به جايي برسد. نتيجه اين مديتيشن از خود بيگانه شدن است و حالت خلسهاي به فرد دست ميدهد که نميتواند درست فکر کند و انسان کم کم اصالت خود را در اين تمرکزگيريها از دست ميدهد. چون روش الهي نيست و شيطان بر روح انسان حاکم ميشود. خداوند در آيه شريفه ميفرمايند: “ادعوني استجب لکم"، يعني بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را؛ و آيا در اين مديتيشنها اين حال جاري است؟
يکي ديگر از روشهاي مراقبه در دين مبين اسلام روزهداري است؛ يعني چشمپوشي از بعضي خواستههاي دروني براي رضاي خداوند، اين با دوري از اجتماع و خزيدن در انباري هم ممكن نيست، اين روزه بديها را از بين ميبرد و به تو قوه فرقان ميدهد. پس در اينجا ميبينيم خداوند براي نزديک کردن بندگانش به خود، يکسري اعمال عبادي تعيين ميکند.
مديتيشن، نيت قربة الي الله ندارد؛ تو ساعتها به جايي خيره ميشوي و بعد فکر ميکني آگاهي به دست آوردهاي، اين روش اصلا زير بناي الهي ندارد، لذا شيطان بر آن حاکم ميشود و اينجاست که شيطان بعضي چيزها را به آدم ميدهد و انسان احساس ميکند يکسري آگاهيهايي را بهدست آورده است.