ايليا رامالله چه اصول فکري را دنبال ميکند؟
قسمت سوم
ايليا رامالله از فرد يک کاريزماتيک ميسازد که تواناييهاي ويژهاي در انرژي درماني دارد و ميتواند هر نوع بيماري را تشخيص دهد که اين گروه با همين روش توانسته جمعيت زيادي را در کشور ما با خود همراه کند که سرآمد اين جريان فردي به نام (علي اکبري) بود که يکمرتبه اين جريان را در کشور به راه انداخت و مدعي بود که ميتواند از طريق انرژي بيماريهاي لاعلاج را درمان کند.
ايليا رام الله تشکيلاتي بود که از طريق تاسيس دفتر جذب نيرو جذب ميکرد و از همين طريق با توزيع سيدي عقايد خود را اشاعه ميداد تا جايي که از طريق هيپنوتيزم توانست، بعضي از روانشناساني را نيز با خود همراه کند به طوري که در کارشناسيهاي صاحب نامي را جذب کند و کار به جايي رسيده بود که برخي مدعي بودند ايليا همان منجي جهان است که قرار است بيايد، و حتي صفاتي را نيز برايش تراشيدند؛ مانند اينکه عقل کل بشر است يا خارق العاده است اراده کند ابر ميآيد، باران ميبارد.
مسلما جوان نيز به جهت ايدهآلگرايي به دنبال کسي ميگردد که چنين ويژگيهايي داشته باشد. لذا اينها كلاسهايي تشكيل دادند و افرادي را جذب کردند، ملاکشان هم اين بود که ما محدودهاي نداريم؛ اصولي داريم که بايد آن را قبول کني و وارد شوي، حال ميخواهي نماز بخوان يا نخوان، زرتشتي باش يا يهودي، براي ما فرقي ندارد؛ زيرا خط قرمزي نداريم و مهم اين است که به سمت ما بيايي بعد ما ميگوئيم چطور حرکت کن و چه مرامي داشته باش!
ايليا در جلساتي که ميگذاشت ادعا ميکرد که من باطنبين هستم و قادرم از درون افراد با خبر شوم به همين دليل شما ميخواهيد حجاب و روسري داشته باشيد، يا نداشته باشيد براي من فرقي نميکند، زيرا من از باطن شما آگاهم، جوانان نيز خام ميشدند و ميگفتند که ايليا سرآمد علوم باطني در جهان است. اين مسئله کم کم به بعضي چيزها در اجتماع در ورزشگاهها جلساتي ميگذاشتند کشيده شد که در آن آيه قرآن را تفسير به راي ميکردند، تعابير جديد را وارد ميکردند، کارهاي خود سرانه انجام ميدادند.
اين خود شيفتگيهاي ايليا و اينکه خود را صاحب و سرآمد تکنولوژي ميدانست، انحراف زيادي در جامعه ايجاد و بسياري را به مسائل ديني بيقيد کرد. ايليا ذکر مخصوص ميداد، شب قدر به مردم ميگفت به مسجد بيايد، آنوقت يک مسجد پيدا ميکردند چند صد نفر جمع ميشدند و زن و مرد به صورت مختلط ذکرهاي ايليا را ميگفتند. ذکرهايي که نيمي از آنها فارسي و نيمي ديگر عربي بود و ذکر تاييد شده معصومين(عليهماالسلام) نبود، لذا نيروهاي امنيتي ديدند خانوادهها در حال فروپاشي هستند و آلودگي اخلاقي ايجاد شده و بعضي موضوعاتي مطرح ميشد که هيچ سنخيتي نه تنها با اسلام، بلکه با فرهنگ و اخلاق ايراني جور در نميآمد و به واقع اسلام در حال صدمه خوردن بود، آنها معتقد به آگاهي باطني بودند در حالي كه دين ماحتي به علماي باطن بين اجازه نميدهد آگاهيهاي خود را بيان کنند، لذا تعريف ديگري از اسلام و دين در حال شکل گيري بود.
ايليا رام الله تلاش ميکرد با جذب افراد و تسخير فکر آنان گرايش به اين فرقه را رواج دهد و اين مسئله را کم کم به يک مشکل امنيتي تبديل کرد، بعد از برخوردهاي امنيتي، يکي از اعضاي فرقه به کانادا فرار کرد، اما دائما از راه دور با وزارت اطلاعات ميجنگيد و با شبکههاي ماهوارهاي همکاري ميکرد، اطلاعيه ميداد و تبليغات دروغين در مورد برخورد نيروهاي امنيتي ايران با ايليا رام الله را مطرح ميکرد و جنگ رواني به راه مي انداخت. آنها دائما تهديد ميکردند که اگر ايليا به خارج از ايران بيايد نه تنها براي ايران، بلکه براي دنيا نيز صحبت ميکند. در اينجا احساس شد که داستان چيز ديگري است، انگار سرويس اطلاعاتي آنها برنامهريزي شده بود تا يکسري از جوانان ما اين گروه جذب شوند و اگر راهشان باز ماند بيشتر جذب کنند، اگر هم راهشان بسته شد کساني که عضو بودند با شبکههاي ماهوارهاي همکاري كنند، اين مسئله يکي از اهداف فرقههاست و در تمام اينها دست پنهاني هست.